صفحه اصلی درباره کل محمد خان

درباره کل محمد خان

کل محمد خان ده بزرگی: گفت و گو با خانم پروین ده بزرگی درباره زندگی و خدمات پدرش مرحوم کربلائی محمد خان ده بزرگی / دکتر محمد مهدی مرادی خلج / محمد ناصر قشقائی / اسماعیل نورزاده بوشهری / فاطمه نجفی کشکولی

محمد خان ده بزرگی فرزند رستم به سال 1287 در شیراز، دروازه اصفهان متولد شد ایشان خواهر زاده علی اکبر ده بزرگی (خردل) است که بعد از فوت مشهدی علی اکبر (خردل) مرحوم کربلائی محمد خان ده بزرگی جانشین وی گردید و لقب کلانتر ده بزرگی به ایشان داده شد.

دکتر مرادی خلج می نویسد پس از فوت علی اکبر (خردل) به سال 1315 کلانتری طایفه و محله ده بزرگی به عهده خواهر زاده اش محمد ده بزرگی که از فعالان سیاسی شیراز پس از شهریور 1320 است قرار گرفت.

محمد خان ده بزرگی در دوران زندگی سیاسی خویش مردی سرشناس و مردم دار، راستگو و پایدار در برابر ناملایمات زندگی بوده است. ناصرخان قشقائی درباره وی می نویسد این شخص یکی از اشخاص با حقیقت و صمیمی است که در این دوره کمتر مانند ایشان پیدا می شود.

محمد خان ده بزرگی از دوستان برادران قشقائی (ناصر خان و خسرو خان) به شمار می رفت و همواره دوشادوش آنان در مسائلی سیاسی فارس به ویژه نهضت جنوب شرکت داشت و یکی از مهره های سیاسی نهضت به شمار می آمد.

این نهضت به رهبری خوانین ایل قشقائی در تابستان 1325 علیه دولت مرکزی تدارک دیده شده بود، هدف عمده این نهضت اعتراض به حضور رهبران حزب توده در کابینه دولت وقت و همچنین نابسامانی های سیاسی و اقتصادی جنوب کشور بود و توانست تأثیرات عمده ای بر تحولات سیاسی روزگار خود بگذارد.

نورزاده بوشهری می نویسد رجال و منتقدین و روسای اصناف و سایر معتمدین این شهر سهیم در این قیام و در زمره عاملین این نهضت بوده اند، از جمله آقای محمد ده بزرگی، به طوری که ناصر خان قشقائی به منظور دفاع از مردم شهر شیراز مقداری مهمات (تفنگ و فشنگ) در اختیار ایشان قرار داده بود. همچنین به منظور مذاکره درباره اوضاع فارس جلسه ای با حضور معاریف شهر و برادران قشقائی در چنار راهدار تشکیل شد و چندین کامیون در اختیار آقای محمد ده بزرگی و حاج خان سردزکی و حاج ملا علی سیف  قرار داده شده که سران محلی را به آنجا بیاورند.

فاطمه نجفی کشکولی می نویسد برادران قشقائی اعلامیه ای تحت عنوان بیانیه نهضت مقاومت جنوب منتشر کردند و در آن از تمام نیروهای محلی خواسته شده بود تا در برابر حزب توده و هرج و مرج طلبان کمونیست متحد شوند. با بیان نگرانی های عمومی، در مورد مواضع توده ای ها در قبال دین و سنت های اجتماعی هشدار داده شده بود. دخالت توده ای ها در امور کشور به عنوان عاملی در جهت تضعیف تمامیت ارضی ایران محکوم شده و حمله ای مستقیم به نخست وزیر وقت قوام السلطنه شده بود. زیرا در کابینه وزرای توده ای نفوذ نموده بودند، که این در حکم مداخله علنی سیاست بیگانه در امور اداری و داخلی ایران تلقی می شد و استقلال و حاکمیت کشور در معرض خطر قرار گرفته بود و به همین منظور دست به مبارزه علنی زدند. به این صورت که ناصر خان اردوی خود را در آق چشمه در جنوب شیراز متمرکز و سپاهی از ایلات مختلف از جمله بویراحمد، ممسنی، خمسه، اهالی اطراف لار به قشقائی ها ملحق شدند که تعداد آنها به حدود ده هزار نفر می رسید.

آقای محمد ده بزرگی هم با تعدادی از طایفه خود، فامیل ها از جمله مرحوم کرامت اله خان توحیدی (ده بزرگی) و نصرت اله خان (توحیدی) ده بزرگی و عباس جان محمد  و سایر پسرعموها و همچنین خانواده همسرش آقایان کریم خان و عزیز خان و نصیر خان عابدی فرزندان مرحوم حاجی رمضان عابدی و مرحومه بانو جهان عابدی که با خانواده ناصر خان بودند به اردو پیوستند . چندین بار مقر ایل در آق چشمه توسط نیروی هوائی بمباران شد. قبل از بمباران آقای محمد ده بزرگی و سایر تفنگچی ها توانسته بودند خانواده ناصر خان را از چادرها خارج کرده و به جای امنی منتقل کنند.

خوانین قشقائی که عملاً رهبری نهضت را بر عهده داشتند، به دنبال پاسخ منفی قوام السلطنه به درخواست آنها، فرمان حمله به پادگان ها و پاسگاه های منطقه فارس را صادر کردند و در مدت کوتاهی تمامی پاسگاه های مستقر در جاده شیراز ، فیروزآباد، کازرون، اردکان و منطقه ممسنی به تصرف ایلات درآمده و خلع سلاح شدند. همزمان با این وقایع ایلات حیات داوودی، لیراوی و دیگر متحدان به فرماندهی فتح اله خان حیات داوودی، بوشهر را به محاصره خود در آورند. با اوج گیری درگیری در فارس، عمادالسلطنه فاطمی، استاندار برای ارائه گزارش درباره اوضاع فارس و کسب تکلیف عازم تهران شد. در روز سوم مهر 1325 قوام السلطنه نخست وزیر هیأتی را برای مذاکره با سران قشقائی به شیراز اعزام کرد. هنگام ورود هیأت اوضاع فارس به شدت متشنج بود، نیروهای ایلات در اطراف شیراز مستقر بودند. بیشتر اهالی و اشخاص که با قشقائی ها همراه بودند ، هر روزه در حمایت از آنان تظاهرات می کردند.

روحانیون هم ضمن تلگرافی از قوم السلطنه خواسته بودند که به درخواست های آنان جامعه عمل بپوشاند.

پس از مدتی هیئت اعزامی با خوانین به مذاکره پرداختند و به اتفاق بر اصول زیر به توافق رسیدند و غائله خاتمه پیدا کرد. این اصول عبارت بودند از 1- اجرای کامل قانون اساسی 2- تشکیل انجمن های ایالتی فارس (اتحادیه محلات) 3- ازدیاد وکلای فارس 4- اتصال راه آهن های کشور به فارس 5- آسفالت جاده های فارس 6- تعمیم و توسعه امور بهداشت و فرهنگ فارس 7- اصلاح امور اقتصادی 8- اصلاح قوانین مربوط به فارس 9- انتخاب مأمورین انتخابات از میان اهالی فارس 11- ابقاء و برقراری و تداوم نهضت ملی فارس بر اساس وطن پرستی و حفظ استقلال و تمامیت کشور.

شیراز به عنوان مرکز ثقل سیاسی و اقتصادی جنوب کشور در تاریخ معاصر ایران از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. در سال های پایانی دهه هزار و سیصد و سی خورشیدی این شهر مرکز اتفاقات سیاسی مهمی است، که شامل نهضت ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری دکتر محمد مصدق است که با تلاش و پشتکاری و میهن پرستی دکتر مصدق، نفت ملی اعلام شد و از نفوذ انگلیس خارج گردید در این زمان در شیراز اشخاص، احزاب و تشکل هائی بودند که کار سیاسی داشته اند، تعدادی از آنها موافق اقدامات دولت بوده و تعدادی هم مخالف آن بودند. اجزاء این دو دسته در خاندان ها، احزاب، تشکل ها و اصناف و اتحادیه ها شناسائی گردیده است، بعضی از احزاب مانند حزب برادران با گرایش مذهبی و همچنین حزب توده با عقاید مارکسیستی در برابر دولت قرار داشتند ، ولی بعضی از احزاب مانند حزب ایران، جمیت آزادی مردم ایران، حزب زحمتکشان در صف موافقان دولت بودند.

از جمله مجامع موافق دولت، اتحادیه محلات شیراز است. اتحادیه محلات به رتق و فتق امور شهرداری می پرداخت و بسیاری از امور را اداره کرده و به آن ها سر و سامان می داد. از جمله نخستین جلسه ای که پایه نشست های مستمر گردید به مناسبت رایزنی در چگونگی انجام مراسم عزاداری عاشورا است که در روز پنجشنبه 11 مهر 1330 (دوم محرم 1371) در منزل منتصرالدیوان افراسیابی با دعوت وی از روسای محلات و اصناف تشکیل شد . در این جلسه توافق شد که برای جلوگیری از هر گونه اختلاف ، هیأت های عزاداری در قالب حرکت دسته و واحد به عزاداری بپردازند . بروز آثار این توافق در عزاداری شب پنجم محرم نمایان شد و این مراسم بر خلاف سال های گذشته به طور بی سابقه ای بدون هر گونه نزاعی انجام گردید، اعضا سر شناس این اتحادیه شامل افراد زیر بودند

محمدرضا افراسیابی (محله دروازه کازرون) ، کربلائی محمد ده بزرگی (محله درب شاهزاده) ، عباس سودبخش (محله لب آب) ، ابراهیم انتصاری (محله سر دزک) ، عبدالله سلطانی (محله قوام) ، نادر قهرمانی (دروازه سعدی) ، محمد مهدی اصغری (محله سنگ سیاه) ، مصطفی قهرمانی ، ملا علی سیف ، غلامعلی ده بزرگی ، حسین استقلال ، حاج فریب  خان فیلی ، مهدی جوانمردی ، پزشک عطاءالله عینی ، بیات پور ، دکتر پیمان ، قاسم توانگر.

اتحادیه محلات که آقای کربلائی محمد خان ده بزرگی از درب شاهزاده در آن شرکت داشت داشت ، در روزهای سه شنبه در منازل افرادی که نام برده شد، تشکیل جلسه می داد، که علاوه بر رسیدگی به شکایات و اختلافات محلی به رتق و فتق امور شهری هم می پرداخت و همین طور در وقت انتخابات هم شرکت فعالی در تعیین و معرفی کاندیدها را بر عهده داشت . البته رویکرد مهم اتحادیه محلات هواداری از دولت مصدق و قرار داشتن در سلک اصلاح طلبان بود. قرار شده بود که اختیارات دولت مصدق تمدید شود. در این مورد حمایت از مصدق از سوی افراد اتحادیه محلات که شامل آقای افراسیابی (دروازه کازرون) و محمد ده بزرگی (درب شاهزاده) و مهدی جوانمردی و پزشک عینی و پزشک پیمان بودند امضاء شده بود. همچنین دولت مصدق در سال 1332 درخواست انحلال مجلس و انتخابات مجدد را داده بود که در آن گروه ها و احزاب و تشکل های زیادی مخالف یا موافق انحلال مجلس بودند.

در این میان به تاریخ 19 مرداد 1332 اتحادیه محلات شیراز از جمله آقای ده بزرگی (درب شاهزاده) با تعداد زیادی از  ده بزرگی ها در مسجد وکیل حضور یافته و به انحلال مجلس رأی دادند. به تاریخ 26 فروردین 1332، مخالفان دولت در تظاهراتی که در مسجد سپهسالار به منظور حمایت از دولت برگزار شده بود، با موافقان دولت درگیر شده و ضرب شستی به هواداران دولت نشان دادند، از جمله کریم پور شیرازی مدیر روزنامه شورش که درصدد بود تظاهراتی انجام دهد که برای انجام آن بین او و کربلائی محمد ده بزرگی رئیس محله ده بزرگی دروازه اصفهان شیراز درگیری پیش آمد که با وساطت کریم سنجابی از اقدام به تظاهرات خودداری شد.

اتحادیه محلات از عملکرد مسئولین انتقاد می کرد و در پی شکایات افراد، اعتراضات را به گوش آنها می رساندف از جمله استاندار وقت که دارای کارکردی ضعیف بود و افراد زیادی از او ناراضی بودند، به همین جهت آقای ده بزرگی از طرف اتحادیه محلات به استاندار مراجعه و مراتب انتقادات و اعتراضات را به ایشان گوشزد نمود و سپس با پی گیری و شکایت ، استاندار از سمت خود عزل گردید. به علت درگیری لفظی و فیزیکی که با استاندار داشت، نامبرده به تهران تبعید شد، که بعد از مدتی با وساطت آقای جمال امامی رئیس مجلس شورای ملی، اجازه حضور در شیراز را می یابد. این روحیه انتقاد ی و نگاه منتقدانه که نسبت به همه مسائل و مشکلات داشت و همچنین دفاع از حق و حقوق دیگران باعث شده که همواره زیر نظر سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) قرار داشته باشد. از نامبرده پرونده های متعددی در ساواک موجود بوده است. از جمله به سال 1354 که خود و خواهرم در دانشگاه شیراز، دانشجو بودیم، و تازه تظاهرات بر علیه رژیم شاه شکل گرفته بود، آقای غضنفر بهمن پور رئیس گارد دانشگاه جلو همه دانشجویان به من و خواهرم گفت ، خانم های ده بزرگی مواظب خودتان باشید، پرونده پدر شما را در ساواک با ترالی حمل می کنند. بهر حال ایشان به علت اینکه در هر جمعی صحبت از کمبودها و ضعف های دولت را داشتند ، همواره مورد سوء ظن و تعقیب ساواک بودند، که چندباری هم ایشان را گرفتند. که یک بار هم توسط طایفه ده بزرگی اعتراض گسترده ای در خیابان زند روبروی ساواک نسبت به دستگیری نامبرده انجام شد و کار به مقامات بالا کشیده شد، و در نتیجه عصر همان روز آقای ده بزرگی آزاد شدند.

در سال 1353 هم در کنگره حزب مردم که با حضور هشت هزار نفر در سالن محمدرضا شاه در تهران تشکیل شد، سخنرانی بسیار اثر گذاری در مورد وضعیت کشاورزی و مشکلات و مسائل مربوط به آن زمان ایراد کردند و تذکراتی به نخست وزیر آقای هویدا دادند، که مورد مواخذه مأموران ساواک قرار گرفت، به واسطه نفوذ بعضی از دوستان قضیه ختم به خیر شد.

آقای کربلائی حاج محمد خان ده بزرگی در 12 دی ماه 1353 در سن 66 سالگی به علت بیماری ریوی در بیمارستان نمازی شیراز به رحمت ایزدی پیوست. فرزندان ایشان آقایان نصرالله خان ده بزرگی ، دکتر اسدالله (بهمن خان) ده بزرگی و آقای سالارخان ده بزرگی و دختر خانم ها پروین، زهرا، خدیجه، فاطمه، رقیه، شیرین و گلنار هستند.

آقایان کرامت الله خان توحیدی و نصرت الله خان توحیدی هر دو پسر عمو و پسرخاله های ایشان و خواهر زاده های مرحوم کلانتر (اکبر خردل) بودند که در تمام عمر پر از فراز و نشیب توأم با مشکلات و مصائب بسیار همواره دوشادوش و به عنوان برادرانی فداکار و از خود گذشته ایشان را همراهی می نمودند و همچنین برادر همسر اول نامبرده آقای کریم خان عابدی که سال های بسیاری در مبارزات و فعالیت های سیاسی، اجتماعی ایشان نقش ارزنده ای داشت، روحشان شاد.